horticultureguilan وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد علوم باغبانی دانشگاه گیلان
سلام دوستان، چرا یه مدت نبودیم و ننوشتیم و ننوشتن و نخوندن و ندیدن و بی خیال بودن و دردسر داشتن و وقت نداشتن و تنبل بودن و اینترنت نداشتن و قهر بودن و کار داشتم و کارداشتی و کارداشتن و چی بنویسم و چرا بنویسم و لج کردن و اذیت کردن و وروجک بودن و وروجک نبودن و کوتلاس بودن و( بودن یا نبودن مسئله اینست) چطورم و چطوری و مرا در فیس بوک دنبال کنید و مدیر وبلاگ و عقد کردن و ( مرسی بابت تبریکاتون، ایشالا مراسم شادی شما،شیرینیتون محفوظ) شیرینی نخوردیم و فلان وسیله شکست و شکوندش و گرونه و شانس ندارم و سبزی کاری و کشت بافتی(به افتخارش) و... اینا به کنار؛ در مورد تصویر زیر(دانلودش کنید) نظراتتون رو بنویسید و بگید که چه برداشتی ازش دارید. از طرف مدیریت وبلاگ به نظراتی که پس از بررسی و داوری از نظر مفهوم و سبک نوشتن برتر تشخیص داده شوند میگیم آفرین ای ولا دمش گرم عجب احساسی...
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:مهدی شهریاری, :: 21:20 :: نويسنده : مهدی شهریاری
در گلستان سعدی شیرازی، باب عشق و جوانی، یک مثنوی عاشقانه آورده شده است که پدر داستان عاشقانه ی معروف تایتانیک است. ادبیات و فرهنگ غنی ما سرشار از مفاهیم و مضامین نابی است که متاسفانه نه تنها ندیده و نشنیده و نشناخته ایم بلکه با نمونه های بیگانه ی آن بیشتر آشنا هستیم و از فرهنگ ناب خویش باز مانده ایم. ادامه مطلب ... دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:مهدی شهریاری, :: 10:51 :: نويسنده : مهدی شهریاری
تو این پست خاطره ای از شهیدمهدی باکری آوردم خیلی جالب و تاثیر گزاره وقتي آقا مهدي، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديد باريد. به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد. پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت. در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست. تمام اسباب و اثاثيه پيرزن در داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زير زمين و مشغول كمك به او شد. كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر! خير ببيني. سلام! گاهی به بعضی از نمادهایی بر روی البسه ای که می خواهیم بخریم و یا تن دیگران می بینیم و یا هر شی ء دیگر، بر می خوریم که مفهوم هایی را در خود نهفته اند؛ هر چند که عادی از کنارشان می گذریم. مثلاً یه بار یه تی شرتی خریدم که روی سینه اش آرم بزرگی بود، خوب در اول امر که به خاطر زیبایی و رنگ جذاب اون چندان بهش توجه نداشتم، اما بعد از مدتی به سرم زد که این آرم علامت چیه (؟!)؛ تا آخرش متوجه شدم که اصلاً جریان چیه؛ خلاصه اون رو در تشتی مملو از وایتکس انداختم و رنگش کاملاً سفید شد ولی نه اینکه ابداً رنگ آرم نرفت و محو نگردید بلکه جذابیت دوچندانی پیدا کرد، تا اینکه بالاخره اون تی شرت رو پاره پاره کردم... آگاهی هایی در زمینه ی فراماسونی در قالب پی دی اف (329 صفحه) تدارک دیده ام که لااقل نگاه کردن بهش خالی از لطف نیست؛ می دونم کا الآن می خواید بگید: ای بابا حسن! ما تو درس خودمون موندیم، تو خواهشن دیگه دست بردار و از این چیزا؛ خلاصه این رو برای افرادی که آگاهی های عمومی و احیاناً مذهبی می خوان در اینجا قرار دادم. برای دانلود فایل PDF بر روی آیکون زیر کلیک کنید. تا حالا به فکر این اُفتادین که اگه عطسه کنید و قبلش تصمیم مصّمم در انجام کاری داشتین، اون کار رو رها می کنین و می گید: دیگه بد یُمن، یا اینکه چند لحظه صبر می کنین و دوباره اون عمل رو انجام می دین. یا اصلاً بیایید سراغ فال قهوه بریم که مخصوصاً در میان خانمها به اوج رسیده، و ناگفته نماند که گاهی هم شاه سابق برای انجام مسایل بغرنج کشوری سراغ این گزینه می رفتند (با توجه به خاطرات برجا مانده از درباریان)؛ موردهای اینچنینی بسیار است... توجه بفرمایید...
ادامه مطلب ... خرافه در اصل به معنای سخن بیهوده، باطل و در زبان فارسی امروز به عمل یا اعتقاد ناشی از نادانی، جهل، ترس از ناشناختهها، اعتقاد به جادو و بخت و درک نادرست علت و معلولها اطلاق میشود. ادامه مطلب ... پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : vaniz
وقتی یکی از معجزات قرآن باعث مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی می شود! وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار !!در قرآن آمده است.
گاهی یادی از دوران کودکی، بُهت و اندوهی خاص برایمان به ارمغان می آورد. گاهی ای کاش های فراوانی را به دنبال دارد؛ گاهی هم بی خیال آن ایّامیم؛ ولی با همه ی اوصافش، یادش بخیر... ادامه مطلب ... صفحه قبل 1 صفحه بعد |
||
![]() |